.:: ورود به جهنم ::.
خنده در حد مرگ
.:: عکس شیطان سری اول ::.

بقیش تو ادامه مطلبه

(اگر ازین مطلب خوشت اومد بهم امتیاز بده کلیک کن اینجا )


ادامه مطلب
توسط شیطان | لينک ثابت | موضوع: <-PostCategory-> |

.:: سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی ::.

سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند

در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که

ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که

شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا

نشانت بدهیم. همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند

اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد

مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط

لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط

را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند

که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است. بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند

در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای

خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند

اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها

پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا

نشانت بدهم. سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی

یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد

چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی

توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!


توسط شیطان | لينک ثابت | موضوع: <-PostCategory-> |

.:: ايراني ها در اون دنيا ::.

 

مي گن يه روز جبرئيل مي ره پيش خدا گلايه مي كنه كه: آخه خدا؟

اين چه وضعيه آخه؟ ما يه مشت ايروني داريم توي بهشت كه فكر مي كنن

اومدن خونه باباشون! بجاي لباس و رداي سفيد، همشون لباسهاي مارك دار

و آنچناني مي پوشن! اون بوق و كرناي من هم گم شده،

يكي از همين ها دو ماه پيش قرض گرفتش و ديگه ازش خبري نشد!

آقا من خسته شدم از بس جلوي دروازه بهشت رو جارو كردم. امروز تميز مي كنم،

فردا دوباره پره از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه!

خدا ميگه: اي جبرئيل! ايرانيان هم مثل بقيه بنده هاي من، و بهشت به

همه بنده هاي من تعلق داره. اين ها هم كه گفتي خيلي بد نيست!

برو يه زنگي به شيطان بزن تا بفهمي مشكل واقعي يعني چي!

جبرييل زنگ ميزنه به شيطان لعنه الله . دو سه بار مي ره روي پيغامگير

تا بالاخره شيطان نفس نفس زنان جواب مي ده: جهنم. بفرماييد؟

جبرييل ميگه: آقا خيلي سرت شلوغه انگار!

شيطان آهي مي كشه ميگه: نگو كه دلم خونه. اين ايراني ها اشك منو

در آوردن به خدا! شب و روز برام نذاشتن! تا روم رو مي كنم اينطرف،

يه آتيشي دارن اون طرف به پا مي كنن! تا دو ماه پيش كه اينجا هر

روز چهارشنبه سوري بود و آتيش بازي!...حالا هم كه .... اي داد!!! آقا نكن!

جبرييل جان من برم... اينها دارن آتش جهنم رو خاموش مي كنن كه جاش

كولر گازي نصب كنن!!!

 


توسط شیطان | لينک ثابت | موضوع: <-PostCategory-> |

.:: ازدواج ::.

قبل ازدواج

          مرد:دیگه نمیتونم طاقت بیارم

           زن:میخوای از پیشت برم؟

           مرد:فکرشم نکن!

            زن:منودوست داری؟

            مرد:البته!

            زن: تابه حال به من دوروغ گفتی؟

            مرد:نه!چرااین سوال و میپرسی؟

            زن منو مسافرست میبری؟

            مرد:مرتب

           زن:منوکتک میزنی؟

          مرد:به هیچ وجه

          زن:می تونم بهت اعتماد کنم؟

بعدازازدواج:

            همین متن را ازپایین به بالا بخونید

                 

                         جالبه نه؟؟؟؟!!!!

 


توسط شیطان | لينک ثابت | موضوع: <-PostCategory-> |

.:: بهشت یا جهنم ::.

یکی از سناتورهای معروف ، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف

کردو در دم کشته شد.روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر از او استقبال

کرد. «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات

رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر شما هم درک می کنید که راه دادن شما به

بهشت تصمیم ساده ای نیست سناتور گفت «مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم

بقیه اش رو حل می کنم سن پیتر گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور دیگری ثبت شده

شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان

بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید سناتور گفت.....


ادامه مطلب
توسط شیطان | لينک ثابت | موضوع: <-PostCategory-> |

.:: فرق جهنم ایرانی و جهنم خارجی ::.

یه نفر می میره و میره به اون دنیا . چون گناهکار بوده می خواهند اون رو ببرن

جهنم ولی به خاطر اینکه بار گناهاش سبک بوده بهش حق انتخواب می دن تا بین

جهنم ایرانی و جهنم خارجی یکی رو انتخواب کنه !

طرف می پرسه : فرق این دوتا با هم چیه ؟

می گویند : فرقشون در اینه که در جهنم ایرانی هر روز قیر داغ را با قیف در

حلقوم گناهکاران می ریزند ولی در جهنم خارجی ها هفته ای دو بار این عمل

را اجرا می کنند !طرف یه کم فکر می کنه و بعد می گه : جهنم خارجی بهتره 

چون هم عذابش کمتره و هم جاذبه توریستش بیشتره! 

خلاصه طرف را با انتخواب خودش به جهنم خارجی ها می برن و همون روز

اول قیر را با قیف میکنن تو حلقش . با این کار نعره طرف تا آسمون هفتم می ره

و پیش خودش فکر می کنه تو جهنم ایرانی ها دیگه باید چه خبر باشه !!!!

شخص مذکور (همون طرف) ، یه روز گذرش به جهنم ایرانی ها می خوره و

می بینه همه اونجا شاد و شنگولند و دارن می زنن و می خونن. از یکی می پرسه :

این جا که عذابش بیشتره پس چرا همه شنگولند ؟ 

اون یکی طرف ، بشکن زنان ، جواب می ده : خودت رو منتقل کن این جا خیلی

خوش می گذره آخه با این عذاب چه جوری خوش می گذره ؟ 

این جا یه روز قیر هست ،‏قیف نیست . یه روز قیف هست ، قیر نیست . یه روز

هر دوتاش هست مسئولش نیست . تازه یه روز همه هستند می خوره به تعطیلی 

خلاصه که هر شش ماه یه بار هم نوبت ما نمی شه !!!


توسط شیطان | لينک ثابت | موضوع: <-PostCategory-> |

.:: بازنشستگی شیطان ::.

 

امروز ظهر شیطان را دیدم !

نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت...

گفتم: ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟

 بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند...

شیطان گفت: خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد!

گفتم: به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی

خدا به سینه می زنی؟

گفت: من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها،

آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم،

روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. اینان را به

 شیطان چه نیاز است؟ شیطان در حالی که بساط خود

را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت:

آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن،

نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت،

تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده

 می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر شیاطینی ...!

 

 


توسط شیطان | لينک ثابت | موضوع: <-PostCategory-> |

.:: گربه ::.

 

یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود.آقاهه برای

اینکه از شر گربه راحت بشه، یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و ۴ تا

خیابون اونطرف تر ولش می کنه.وقتی خونه میرسه میبینه گربه هه

از اون زودتراومده خونه. این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه، اما

نتیجه ای نمیگیره.یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین.

بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و. . . خلاصه گربه رو پرت

میکنه بیرون.یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره.

مرده میپرسه: ” اون گربه کره خر خونس؟”

زنش می گه آره. مرده میگه گوشی رو بده بهش، من گم شدم!!!! 

 


توسط شیطان | لينک ثابت | موضوع: <-PostCategory-> |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
Www.NazTarin.Com & Www.LoxBlog.Com